چشمهایم را می بندم
مدام با خودم کلنجار می رم نخسنین یاداشت سیمین را با چه کلماتی درهم آمیزم که خود هم باور داشته باشم .
درباورم آنچه بیشتر و پررنگ تر می درخشد و دوست دارم با آن با توسخن بگویم همان ، سخن از ایرانی بودنمان است ما ایران را خیلی دوست داریم .
ایران ، ایران سربلند ، ایران کوهها و کویر و تمام زیباییها، ایرانی که دارای قوم ها ولهجه ها و گویش های بی شماری است و ایران را سرزمین دریا و کوه و کویر وهستی کرده است ایرانی که مردم مهربان وغیور و سخت کوش دارد .
ایران همان ایرانی که سرزمین شاهنامه و زادگاه فردوسی است همان که گاهی فراموش می کنیم اوست که زبان فارسی را پاس داشت .
فردوسی به راستی فراتر از باورست فردوسی در ادب پارسی بی همتاست فردوسی و یژگی های یک ایرانی را درگفتار واندیشه ورفتار رستم نهادینه کرده است .
داستانهای اساطیری فردوسی پیوند ارزش و نگرش های هویت یک ایرانی است ایرانی که گرسنه یی را ببیند لقمه از دهان خود گیرد و به دیگری بخشد .
ایرانی که دل به ناموس دیگری نمی بندد و درگفتارش ، زخم زبان نمی زند .
به گفتار خوب ار هنر خواستی به کردار پیدا کند راستی
زبان را چو با دل بود راستی ببندد زهر سو درِ کاستی
مهترین باورهای فردوسی برای انسان ، هنر ، نژاد ، گوهر وخرد است به راستی ایرانی که چنین ویژگی هایی درتاریخ برایش به میراثِ ماندگار تبدیل شده است آیا با دزدی از گلوی همسایه اش برای خود کاخ می سازد ؟
آیا تمام توان خود را صرف تهمت و غیبت و کارهای حرام می کند ؟
دیروز دریکی ازخیابان های شهراصفهان ، دختری جوان و زیبا روی درحال پاک کردن شیشه ی خودروها بود تا از این روش امورات زندگی خود را بگذراند .
آیا تنها راهکار ، جمع آوری این زنان و کودکان کار از خیابان های شهراست ؟
آیا ایرانی که از راستی و درستی ، کتابی چون شاهنامه به نام خود ثبت کرده است نمی تواند از گوشه یی از ثروت خود کارو کارخانه یی ایجاد کند واین زنان و دختران بی پناه را سایبانی امن باشد ؟
آری ، ایرانی غیور و غیرتمند می تواند چنین تصمیم بگیرد وچنین عمل کند اما این ایرانی ، ایرانی بودن خود را گاهی فراموش می کند و انگار دیگر با رستم شاهنمای فردوسی هم غریبه شده است .
دلم می خواهد برای تو بیشتر وبیشتر بگویم که چه احساسی داشتم همان لحظه که نگاه می کردم به این دختری که درخیابان شهر برای خرید یک قرص نان ، چنان بین خودروها ، آواره ی التماس است که دل به چنین کاری بسته است .
دریایی از غم برتمام افکارم حاکم شد خودرویی که میلیاردها تومان ارزش مالی داشت وراننده آن با عصبانیت به این دخترجوان کاسب خیابانی اهانت کرد که چرا به خودروی جذاب او نزدیک شده است.
آیا این روزها غیرت و جوانمردی مرد ایران ، در خودروهای میلیاردی و ساخت وتهیه ی کاخ ، ویلا و سفرهای گران قیمت خلاصه می شود ؟
نه چنین نیست مرد جوانمرد ایران ، همت خود را صرف ساخت خانه و کاشانه ی ویران شده ی همنوع خود می کند تا بگوید تا ایران هست تا این سرزمین مادری هست ما هم هستیم .
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید