فیلم / روایت چگونگی ربودن و شکستن گوشی و سوء قصد به خبرنگار سیمین در کاشان
شکستن گوشی خبرنگار یعنی شکستن صدای مردم
به گزارش پایگاه خبری سیمین ، در این مراسم که با حضور مسئولین کاشان و نیاسر برگزار شد علاوه بر خبرنگار ، آسیب روحی و جسمی به معتمدین محلی ،بانوان و اساتید دانشگاه وارد شد که به گفته ی شاهدین ماجرا و به گواه تصاویر و فیلم های بدست آمده این حوادث کاملا برنامه ریزی شده و هدفمند بوده است .
گزارشی از عملکرد و پیگیری های اخیر خبرنگار سیمین در خصوص معدن و مسئولین کاشان
همانگونه که در گزارش های قبلی به این موضوع بسیار پرداخته شد برای نخستین بار خبرنگار سیمین گزارش فررو ریختن پل اتصال آب چشمه اسکندریه نیاسر در مجموعه تاریخی و داخل شهر و همچنین در مسیر تردد تریلرهای معدن سنگ آهن نیاسر ، شکسته را در پایگاه خبری منعکس کرد خبر را اینجا بخوانید .
ریزش پل قدیمی نیاسر و فاجعه ی انسانی در سایه ی بی توجهی مسئولین
انعکاس این خبر بعد از انتشار در پایگاه خبری سیمین در رسانه های داخلی و خبرگزاری های کشور از جمله ، ایرنا ، صدا و سیما و ایسنا و….با موضوع شکستن پل در مجموعه تاریخی و داخل شهر نیاسر در مسیر تردد تریلرهای معدنی نیاسر ، بازتاب گسترده یی داشت .
همزمان با این خبر اعلام نظریه ی کارشناسی برای فعالیت معدن سنگ آهن نیاسر برای تهدید منابع آبی چشمه اسکندریه نیاسر و روستای نشلج ، نیز به دست خبرنگار سیمین رسید و خبرنگار سیمین مطالبه گر این موضوع شد.
ناگفته نماند که در این پیگیری های شکستن پل نیاسر دیگر کاملا واضح و آشکار شد که سالها تردد تریلرهای معدن سنگ آهن از داخل شهر و حریم درجه یک تنها چهارتاقی سالم ایران در این شهر ، ممنوع بوده است و اصلا معدن سنگ آهن راه دسترسی ندارد و چگونه و بر اساس چه قانونی این مجوز صادر شده است ؟
و اکنون هم اینگونه به نظر می رسد که مسئولین کاشان و نیاسر بیشتر نگران عدم راه دسترسی معدن هستند که بیش از دوماه است با وجود خطر جانی برای مردم و گردشگران ، هنوز اقدامی جهت مسدود شدن این پل و مرمت آن نکرده اند .
در همین حین که مردم در انتظار درست شدن پل و رفع خطر جانی بودند تصاویر فرماندار کاشان و معدن دار در حال امضاء قرار داد ، مبنی بر احداث کلنگ زنی ورزشگاه نیاسر توسط معدن دار در فضای مجازی منتشر و مردم به مطالبه گری پرداختند.
مردم از فرمانداری خواستار شفاف سازی شدند که به علت عدم پاسخگویی فرماندار کاشان در خصوص موارد فوق ، هرچه بیشتر مردم نگران و حساس و پیگیر ، شدند.
در این بین با وجود مخالفت های شدید مردم نیاسر چه در فضای مجازی و حقیقی با کلنگ زنی ورزشگاه نیاسر توسط معدن دار به دلیل عدم شفاف سازی اما توجهی نشد و حامیان معدن دار اعلام کردند شنبه عصر در کنار سالن ورزشگاه نیاسر ، کلنگ زنی مجموعه ورزشی دیگری با حضور مسئولین ، صورت می گیرد .
مردم نیاسر سالها گرفتار فعالیت خلاف قانون دو معدن تراورتن و سنگ آهن بوده و هستند که طی چندین سال بسیار پیگیری می کنند که به نتیجه نمی رسد که مدارک آن موجود است و تصمیم بر بستن مسیر تردد تریلرها و تجمع در این مسیر ، می گیرند .
با پیگیری خبرنگار سیمین که در آن زمان خبرنگار روزنامه های سراسری بودند مردم مجددا دلگرم به مطالبه گری به جای تجمع و بستن مسیر تریلرهای معدن می شوند که البته به نتیجه هم می رسد و مجوز معدن سنگ تراورتن که متاسفانه آسیب جدی به حریم درجه یک تنها چهارتاقی سالم ایران زده است باطل می شود که هنوز به صورت ویرانه های جنگی در کنار این مجموعه ی تاریخی ، باقی مانده است .
اکنون هم به نظر نمی رسد که مردم با توجه به هشدار کارشناسان برای خطر ریزش آبشار نیاسر بر اساس انفجار معدن سنگ آهن و همچنین تهدید آبی برای چشمه اسکندریه نیاسر و روستای نشلج و مسایل اخیر ، اجازه ی شکافتن کوهها را برای ایجاد راه دسترسی معدن سنگ آهن بدهند چون این معدن هیچ راه دسترسی ندارد و تردد تریلرها از داخل شهر 8و حریم آثار تاریخی و مسیر رودخانه ، ممنوع است و دیگر این موضوع برای همه ی مردم آشکار شده است .
روایت خبرنگار سیمین از این مراسم کلنگ زنی بر اساس فیلم های موجود ، مصاحبه و اتفاقات مشاهده شده
به گفته ی یکی از شهروندان نیاسر ، حامیان معدن دار بسیار تلاش می کنند تا بتوانند رضایت شهروندان نیاسر را کسب تا حضور حداکثری آنها را در این مراسم کلنگ زنی ورزشگاه ، داشته باشند که البته این برنامه با حضور حداقلی مردم نیاسر برگزار شد و در همان زمان نیز برخی از شهروندان اعلام می کردند که تعدادی از این افراد که در این جمع ، حضور دارند نیاسری نیستند .
نزدیک ساعت 16 به مکان کلنگ زنی در بیرون از شهر نیاسر رسیدیم و در انتظار حضور مسئولین بودیم که آنجا متوجه شدیم شهروندان نیاسر از این مراسم اسقبال نکرده اند و تصمیم گرفتیم بر گردیم .
در این هنگام مدیر تربیت بدنی کاشان و بخشدار نیاسر آمدند و برخی افراد هم که انگار مهمان بودند از خودروها پیاده و در مسیر سالن ورزشگاه در انتظار فرماندار و امام جمعه ، ایستاده بودند و با یکدیگر گفتگو می کردند.
صندلی های داخل سالن خالی بود و مشخص بود که جلسه داخل سالن با حضور مسئولین رسمیت می یابد و خبرنگاران پرمخاطب کاشان هم حضور نداشتند و از چند روز قبل برخی ، گفته بودند که این مراسم را قبول ندارند و حضور در این مراسم نشانه ی تایید است .
در بدو ورود ، یکی دو نفر ، از افرادی که در گذشته ، تیم سیدجواد ساداتی نژاد ، وزیر سابق جهاد و کشاورزی آنها را به عنوان خبرنگار معرفی کرده بود را دیدم که جالب بود و البته ناگهان با فردی روبرو شدم که بسیار بیشتر متعجب شدم فردی که در دوره ی قدرت سید جواد ساداتی نژاد ، در معدن نیاسر شاغل و در دفتر ساداتی نژاد ، فعال و در واقع پل ارتباطی بین این دو جریان بود اکنون یکی از مدیران برگزاری این مراسم بود .
به گفته ی برخی ، این فرد در زمان امضاء قرارداد بین فرماندار و معدن دار نیاسر ، حضور فعال داشته است و همینطور نظاره گر بودم که دیدم خادم مسجد تالار نیاسر و پسرانش هم که در تیم این فرد حامی ساداتی نژاد بودند اینجا مدیر برگزاری مراسم هستند برنامه خیلی شبیه برنامه های دوره ساداتی نژاد و برخورد های انحصار طلبانه ی آنها بود اما در آن لحظه برایم مهم نبود .
تصور می کردم این که می گویند سید جواد ساداتی نژاد در زندان هستند و دیگر قدرتی ندارند و در نتیجه این تیم هم نمی تواند موثر و فعال باشد با آرامش به کار خودم ادامه دادم و تصاویر زیبایی از نونهالان ورزشگار دختر که لباس بر تن داشتند تهیه کردم در آن لحظه به نظرم رسید چون جمعیتی زیادی شرکت نکرده اند پس حاشیه یی هم در پی ندارد و قصد داشتم با توجه به سیاست پایگاه خبری سیمین ، برای دختران ورزشگار به صورت ورزشی و مثبت ، خبر امروز را منتشر کنم .
در این فاصله مردانی قوی هیکل به صورت نیم دایره و کنار یکدیگر به حالت دست در پشت کمر ، مقابل سالن ورزشگاه به طرف عقب و جلو حرکت می کردند و گاهی هم خادم مسجد نیاسر و پسرانش که حامیان معدن دار هستند مدام مواردی را به این آقایان ، یادآوری می کردند و این افراد هم با تکان دادن سر ، به حرکت عقب و جلو رفتن ، ادامه می دانند.
با دیدن این وضعیت ، تصور کردم برنامه ی استقبال برنامه ریزی شده یی در حال انجام است و فکر کردم این آقایان حتما نمایش ورزشی را برنامه ریزی کرده اند و می خواهند مقابل فرماندار و امام جمعه کاشان به نمایش بگذارند اما این خادم و پسرانش که نه مسئولیت دولتی دارند نه تحصیلات و تخصص و علم و آگاهی در خصوص این برنامه ها ندارند و اصولا همیشه روابط عمومی ها چنین برنامه هایی را مدیریت می کنند همه چی درهم و برهم بود .
این خادم حامی معدن دار و دو فرزند پسرش با توجه به فعالیتی که داشتند مدام با تلفن همراه، صحبت می کردند و با حرکات دست انگار مواردی را مدام هشدار می دانند و اینگونه به اطرافیان وانمود می کردند که گرداننده ی این مراسم کلنگ زنی ، هستند و به نظر می رسید که تربیت بدنی نیاسر و کاشان ، نقشی در این برنامه نداشتند.
همه افراد در حال گفت گو و رفت و آمد و رفت در بیرون سالن بودند که پسر خادم پس از اتمام تلفن خود داد زد بیاید بیاید فرماندار ، آمد مراسم با تاخیر نیم ساعته شروع شد .
حدود ساعت 16و 30 دقیقه بود که امام جمعه کاشان و فرماندار کاشان به مراسم آمدند و معدن دار هم حدود 10 دقیقه زودتر به مراسم آمده بوده اما معدن دار که اکنون خیرّ هم شده بود در بین مردم نمی آمدند بسیار مضطرب و نگران در کنار خیابان در انتظار فرماندار کاشان بودند .
با ورود فرماندار و امام جمعه کاشان ، معدن دار هم با آنها همراه و به طرف سالن آمدند و به سبک و سیاق خبری ، شروع به فیلمبرداری از فرماندار و مراسم کردیم .
در انتظار نمایش این گروه نیم دایره که مدام تمرین حرکات پا و زنجیر مانند داشتند بودم که هنر ورزشی آنها را در مراسم استقبال ، فیلم برداری کنم که دیدیم به محافظت از فرماندار و معدن دار پرداختند و به صورت حلقه یی سخت دور تا دور این دو نفر را گرفتند و اجازه نمی دهند که مردم به فرماندار نزدیک شوند .
فهمیدم این تصور من بوده است که اینها برای مراسم استقبال آماده می شوند این آقایان ، تمرین محافظت را با استادی خادم مسجد حامی معدن دار ، انجام می دهند.
نگاه کردم به اطراف و دیدم اینجا که جمعیتی نیست با خودم گفتم اینجا ، که خبری نیست و محمدی فشارکی ، فرماندار کاشان هم که دفعه ی اول نیست بین مردم می آیند و در اکثر مراسم های فرماندار کاشان ، خبرنگاران حضور دارند و بیشتر اوقات همراه ایشان بودیم و تاکنون ندیده بودم از فرماندار در مقابل مردم محافظت شود .
در این جمع تنها امام جمعه کاشان ، دست در دست یکی از معتمدین و جانبازان نیاسر با لبخند و شادی به سوی مردم در حرکت بود و آزادانه و بدون محافظ قدم بر می داشت و با مردم و از جمله این جانباز در حال گفتگو بود .
تصور کردم که فقط من کنجکاو این حفاظت از معدن دار و فرماندار شده ام یکی از شهروندان نیاسری به دیگری گفت : مردم نیاسر که خطرناک نیستند و این آقایان از چه خطری فرماندار و معدن دار را حفظ می کنند ؟
در این مراسم بانوی جوان مطالبه گر مورد آزار و اذیت قرار گرفت
هنوز چند دقیقه یی از حضور مسئولین در بین این جمع کوچک نگذشته بود که ناگهان با صدای التماس بانوی جوانی مواجه شدیم که تلاش می کرد خود را از دست یکی از پسران خادم مسجد حامی معدن دار که لباس سبز هم بر تن داشت نجات دهد.
صدای وی کاملا بلند شنیده می شد که از فرماندار کاشان و رئیس نیروی انتظامی درخواست کمک می کرد و آنها را صدا می زد و این درخواست ، چند ثانیه یی ادامه داشت.
کمی فاصله داشتم اما باز سعی کردم که به طرف این بانوی جوان چادری ، بیایم و به او کمک کنم که برخی مردان غیور که با صدا کردن نام این پسر خادم حامی معدن دار ، مشخص می شد که این مردان دلیر که به کمک این بانو ، آمده اند ، نیاسری هستند و این بانوی جوان را نجات دادند .
به صورتی این پسرخادم حامی معدن دار این دختر جوان چادری را بین دستانش ، اسیر کرده بود که این بانو در مقابل این پسر خادم ، ضعیف ، جثه و لرزان بود و راه فراری نداشت .
این دخترجوان که بسیار محجبه و پوشیده بود با آنکه بغضی درگلو داشت و صدایش می لرزید اما تلاش می کرد تا این پسر خادم به وی نزدیک نشود و اما پسر خادم حامی معدن دار که متوجه ی حساسیت این بانو ی جوان ، شده بود مدام به صورت این بانوی جوان ، نزدیک می شد و اینگونه این دختر جوان را مورد آزار و اذیت ، قرار می داد .
قصد پسر خادم که مست قدرت عجیب و غریبی در این مراسم بود مانع از مطالبه گری ، این دختر جوان از فرماندار کاشان ، بود و انگار این پسر جوان ، نماینده فرماندار و نیروی انتظامی کاشان ، بود و به جای آنها پاسخ می داد و تصمیم می گرفت که در فیلم کاملا مشخص است .
از بانوی جوان چادری در خصوص مطالبه گری وی از فرماندارکاشان ، سوال کردم که وی چنین ،پاسخ داد که یکی از سوالات وی از مسئولین در خصوص وضعیت ورزش بانوان نیاسر و سهم آنها از ورزشگاه ، است .
که این مطالبه گری ، بیانگر آن بود که بانوی جوان نیاسری بر اساس اعتماد و باور به مسئولین از جمله فرماندار کاشان ، در این جمع ، حضور داشت .
برای نخستین بار در دوره ی کاری خود ، با اینکه احساس سنگینی عجیبی در قلبم داشتم و صدای لرزان و بغض دار ، این دختر جوان در گوشم بود اما نتوانستم به عنوان خبرنگار به مانند همیشه ، مقابل فرماندار به مطالبه گری بپردازم نمی دانم چرا نتوانستم از این دختر جوان ، دفاع کنم .
شاید به این دلیل باشد که تاکنون در کاشان با چنین صحنه هایی مواجه نشده بودم و نمی دانم چگونه این فاجعه را بیان کنم که واقعا هنوز پس از گذشت چند روز قادر به توصیف سختی و سنگینی این فاجعه نیستم انگار سالها طول خواهد کشید تا روش های سید جواد ساداتی نژاد در کاشان ، ازبین برود .
مردم و مسئولین در حرکت به سوی سالن بودند بانوی مطالبه گر دیگری که گفتند نماینده مردم نیاسر جهت پیگیری مشکلات معادن نیاسر است از محمدی فشارکی ،فرماندار کاشان ، بسیار مسالمت آمیز و اما قاطع سوال کردند که در فیلم منتشر شده کاملا مشخص است .
سوال این بانو ی فعال محیط زیست ، چنین بود : آیا شرط احداث ورزشگاه ادامه فعالیت معدن سنگ آهن نیاسر است ؟ که به جای فرماندارکاشان سریع همان پسر خادم حامی معدن دار که نخست مزاحم آن بانوی جوان شده بود پاسخ مطالبه گری این بانو را چنین داد : که نه چنین نیست و ناگهان بانوی مطالبه گر فریاد زد مدارکم را گرفتند کمک مدارکم را گرفتند .
متاسفانه ، پسر دیگر این خادم حامی معدن دار با زدن پنهانی در پهلوی این بانوی نماینده مردم ، مدارک وی از جمله استشهادیه ها و نظرات کارشناسی در دست وی را سرقت کردند که باز هم ، جوانان غیور نیاسر اجازه ندادند و مدارک را پس گرفتند و به این بانو تحویل دادند .
انگار خواب می دیدم شایدم حق داشتم این من خبرنگار ، بودم که مردم را امیدوار به مسئولین به ویژه ، محمدی فشارکی ،فرماندارکاشان برای مطالبه گری می کردم در بیشتر برنامه هایی که همراه ، فرماندار کاشان بودیم از ارتباط فرماندار و شادی مردم ، گزارش تهیه می کردم و خیلی دوست داشتم شادی مردم را به تصویر بکشم .
چگونگی ربودن گوشی و شکستن آن و سوء قصد به خبرنگار
خدای من ، امروز تو ، چه تقدیری برایم رقم زدی ، این چه حالی است که من را این همه ضعیف و شکننده کرده است بغض عجیبی ، گلویم را فشار می داد احساس خستگی داشتم اما انگار در بین، خواب و بیداری ، راه می رفتم .
در آن لحظه ، دیگر هیچ مطالبه گری از فرماندار کاشان صورت نگرفت و با سلام و صلوات مسئولین و همراهان درحال وارد شدن به سالن ورزشگاه بودند که متوجه شدم به قسمت بالا و به لب پرتگاه و پله های بدون نرده و محافظ درب ورودی سالن ، رسیده ام و از ورود مسئولین و همراهان فیلمبرداری می کنم .
اگر اشتباه نکنم حدود 6 الی 7 پله وجود داشت و اینجا بالاترین قسمت این محوطه بود در کل آرامش ، بین همه برقرار بود و من هم در این حال و هوا بدون اینکه ، متوجه ی اطرافم باشم داشتم ، فیلم می گرفتم .
ناگهان در حین فیلمبرداری ، گرمی نفس مردی را در صورتم حس کردم تا رفتم به خودم بیایم گوشی که در حال فیلمبرداری بود را از دستم چنگ زد سریع فریاد زدم گوشی من را گرفتند گوشیم ، گوشیم .
تصور کنید این مرد که بود ؟ همان پسر خادم مسجد حامی معدن دار که با زدن در پهلوی بانوی مطالبه گر ، مدارک وی را سرقت کرده بود .
همان لحظه پسر کوچکتر خادم ، کوشی موبایل من را از دستم چنگ زد و سریع به پدر خود که آماده باش بود تحویل ، داد و وی هم سریع گوشی را به پسر دیگر خود داد و من هم مدام تکرار می کنم گوشی من را گرفتند و در این زمان ، چند جوان به حمایت خبرنگار سعی در گرفتن گوشی داشتند ناگهان دیدم این پسر خادم ، پشت به من و پای سمت راست به حالت لکدگوپ در حال لگد زدن به من می باشد که من را از آن بالا پرت کند .
همان معتمد محلی و جانباز نیاسر که برای مراسم استقبال آمده بود و دست در دست امام جمعه کاشان ، حرکت می کرد ، خود را به این صحنه رساند و لکد این حامی معدن دار به این جانباز فداکار خورد و از آن بالا پرت شد و نقش بر زمین شد .
در این هیاهو مسئولین به داخل سالن رفته بودند و اما مردم نیاسر که از داخل سالن ، صدا ی ما را شنیده بودند در حال بیرون آمدن بودند که همان لحظه درب سالن را بستند .
حادثه یی وحشتناکی بود اشک امانم نمی داد شوکه شده بودم با حرکت دست به زیر دست و پا ی مردم و به قسمت پایین پله ها ، اشاره می کردم این پسر خادم به این هم اکتفا نکرد و خلاصه به ضرب و جرح این جانباز پرداخت .
دیگر نمی دانستم چکار کنم از طرفی ، گوشی تلفنم که حاوی مطالب و مدارک زیادی بود سرقت شده بود و از سوی دیگر شاهد این حادثه ی سنگین بودم آن لحظه نگاه به پشت سرم کردم و متوجه شدم که انگار خداوند جان دباره به من داد و واقعا این سخن درست است که گفته می شود برگی بدون اذن خداوند از درخت ، نمی ریزد و امروز زمان رفتن ما نبود و خداوند این جانباز دلیر را وسیله ی نجات من کرده بود .
این معتمد نیاسری هنوز نقش زمین و مردم هراسان برای نجات جان این دلیر مرد ،از زیر دست و پای این پسر خادم با خطاب قرار دادن نام این پسر ، فریاد می زدند و در نهایت مردم این دلیر مرد نیاسری را نجات دادند .
آرام آرام از پله ها به سمت پایین ، آمدم و بی اختیار اشک می ریختم و انگار خواب می دیم واقعا با حضور مسئولین ، این چه برنامه یی بود، من که نه صحبت کرده بودم و نه مطالبه گری داشتم و یکی از روزهایی بود که بی دغدغه و بدور از مطالبه گری ، به این مراسم آمده بودم و خیلی هم این مراسم را جدی نگرفته بودم و قصد برگشت سریع داشتم.
واقعا نمی دانستم چه بگویم و چه کار کنم و در یک شرایط خیلی بد روحی بودم که یکباره پسر دیگر خادم حامی معدن دار که در آغاز مراسم ، مزاحم دختر جوان شده بود به طرف من آمد که با دست به من حمله کند که فقط لباس سبزش را دیدم که یکی از جوانان نیاسر که در فیلم کاملا مشخص است اما من وی را نمی شناختم دست این پسر خادم را با قدرت گرفت و وی را به سوی سالن هدایت کرد .
این جوانمرد به طرف من آمد و گفت اصلا نترس و نگران نباش ما اجازه نمی دهیم به شما صدمه بزنند ما متوجه برنامه ی زشت این افراد هستیم و قوی باش و صبور این بیانگر عملکرد خوب شماست و سعی می کرد که به من در این شرایط سخت حس آرامش بدهد .
از پایین پله ها به بالا نگاه کردم انگار خیلی طولانی بود و درخواست گوشی خود را داشتم که دو مامور نیروی انتظامی را مقابلم خود دیدم متعجب بودم که این چه رفتاری است خدایا من خوابم یا بیدارم ، گناه من چه بود ؟ گوشی من را در حین کار ، از دستم چنگ زده اند و به من سوء قصد شده است و انگار ، برای این نیروهای انتظامی ، هیچ اتفاقی نیفتاده است و خلاصه این ماموران که با اصرار من برای گرفتن گوشی مواجه شدند ناگهان ، گفتند نگران نباش گوشی را گرفتیم .
از شدت شوکی که از پرت شدن این جانباز به من وارد شده بود اشک امانم نمی داد و برخی مردم خوب نیاسر از نگرانی اینکه که اتفاقی برای خبرنگار بیافتد از اطراف من کنار نمی رفتند و برخی معتمدین سرشناس و معرف نیاسر هم برای گرفتن گوشی ، از نیروی انتظامی ، التماس می کردند و از دیدن این صحنه ی مهربانی و پایداری مردم نیاسر ، بی اختیار همین طور گریه می کردم .
مردم با یکدیگر ، زمزمه می کردند چرا باید با روح و روان این خبرنگار این همه بازی شود او که کاری نکرده است گفتم خدایا ، گوشی را پسر خادم حامی معدن دار از من چنگ زد و اکنون آزادانه در سالن ورزشگاه است و این معتمدین نیاسر به دنبال گوشی ، خبرنگار به التماس و خواهش هستند .
در نهایت به رئیس کلانتری نیاسر گفتم آیا حکم دادستان کاشان کاشان را دارید که گوشی خبرنگار ، در جیب شماست اگر هست حکم ، دارید می خواهم ببینم و به هرجهت از نیروی انتظامی ، گوشی شکسته را تحویل گرفتیم .
بعد از اینکه گوشی شکسته ی خودم را گرفتم در حین رفتن یکی از حامیان ، سید جواد ساداتی نژاد ، به سوی من آمد و گفت : خوبید ، گفتم ، هی و گفتم ، اما نمی دانم اینجا از چه ترسیده اند که گوشی من را سرقت کردند اینجا که خبری نبود و ادامه دادم ، درست است که فاجعه ی تکان دهنده و وحشتناکی را امروز تجربه کردم اما مهربانی و دلسوزی مردم نیاسر را هم دیدم و این به من ، قدرت بی کرانی داد و اگر چه جانباز دلیر ، امروز جان من را نجات داد اما این جانباز به من زندگی نبخشید بلکه عشق و غیرت و دلیری ، مردان سرزمینم را به من آموخت .
این فرد حامی ساداتی نژاد، بسیار خونسرد ، گفت :برخی قصد مطالبه گری داشتند اما نمی خواستیم چنین شود و رفتار این افراد را تایید نمی کنیم و قبول دارم که اشتباه کرده اند.
نگاهی به ایشان کردم و گفتم خوب مگر مطالبه گری ، امری ناپسند است اینکه بیانگر امیدو اعتماد مردم به مسئولین است و بعد هم این چه ارتباطی با خبرنگار دارد؟
و واقعا برای اینکه مانع مطالبه گری مردم شوید باید خبرنگار را از سر راه بردارید ؟ لحظه یی به فکر فرو رفت و درنهایت هم به ایشان گفتم خوب به یاد داریم ، آری درست است هیچ زمان هم تیم سیدجواد ساداتی نژاد به مردم پاسخگو نبودند و همیشه با خشونت و توهین ، با مطالبه گری مردم مواجه می شدند و اکنون هم سرنوشت آنها چنین شد.
البته این همه ی داستان نیست بعد متوجه شدیم همزمان با فاجعه ی بیرون ، استاد دانشگاهی هم در داخل سالن با شرایط بسیار سختی مواجه می شود وی مورد تهدید و تحت الحفظ قرار می دهند و مدارک وی را هم سرقت می کنند سوالی که اکنون مطرح است هزینه ی به کار گیری این همه نیرو از کجا تامین شده است ؟ آیا معدن دار هزینه ی این برنامه ی ازپیش طراحی شده را داده است وگرنه در بودجه های دولتی که چنین برنامه هایی ، جایگاه ندارد
پاسخ کاشان به این فاجعه کلنگ زنی ورزشگاه چه خواهد بود ؟
چند روز از این فاجعه سپری شد و سکوت سنگینی بین مسئولین شهر کاشان از جمله اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کاشان حاکم شد حال درست است که نام خبرنگار در گزارش های چند روز گذشته ، ذکر نشده است اما نباید اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کاشان پیگیر این حادثه ، شود .
این فاجعه ی روز کلنگ زنی مراسم ورزشگاه نیاسر نه تنها در ایران بلکه در هیچ کجای دنیا ، قابل قبول نیست و هیچ توجیهی ندارد و سرقت گوشی و سوء قصد به خبرنگار تنها می تواند یک دلیل ، داشته باشد که آن هم ترس از پشت پرده هایی است که امکان دارد خبرنگار ، افشاء کند .
یک مدیر بعد از پا گذاشتن بر روی خون شهیدان و به پشتوانه ی خونی که این جوانان برای حفظ این خاک داده اند ، مسئول می شود حال اگر با نشستن پشت میز قدرت ،فراموش کنند و به همین مردمی که جوانان خود را فدا کرده اند و اکنون هم جوانانی را برای دفاع از کشور تربیت می کنند پاسخگو نباشند دیگر چه قدردانی از خون شهیدان است و گرفتن این یادواره ها چه ارزشی دارد ؟
آری آن خبرنگار ، من بودم و در واقع باری دیگر برگی سخت و سنگین بر تاریخ حرفه ی خبرنگاری کاشان نقش بست که بیانگر مظلومیت همه ی خبرنگاران است و تنها عشق به وطن و مردم است که این خبرنگاران را استوار نگه می دارد .
اینجا بود که معنی و مفهوم ، بیانات مقام معظم رهبری در خصوص مردم را باور کردم که همیشه در سخنرانی های ایشان ، مورد تاکید ، قرار می گیرد .
تنها آنچه در این ماجرا به من امید داد این همراهی مردم خوب نیاسر ، بود که واقعا قابل توصیف نیست که چگونه در این فاجعه با خبرنگار و بانوان همراه بودند و تا چه اندازه با مهربانی و دلسوزی در کنار خبرنگار ، ماندند و کاش آنها را می شناختم و می توانستم به آنها بگویم که به خاطر همه ی مهربانی شما ، به وجودشان به ایرانی بودنم افتخار می کنم .
راستی جرم خبرنگار سیمین چه بود ؟ تنها برای ایجاد باور و اعتماد به مسئولین ، مستند و درست به مطالبه گری پرداخته بود و آیا این حق مردم نیست که در سرزمینی که زندگی می کنند حق مطالبه گری و آرامش داشته باشند ؟
اما آنچه مشخص است برنامه ی ، اشتباهی را طراحی کرده بودند عملکرد خبرنگار همیشه مورد رصد مردم و مسئولین قرار می گیرد اگر خلاف یا خطایی در کار باشد پنهان کردنی ، نیست .
خبرنگار که خطرناک نیست اگر مدیران به مسئولیت خود ، درست ، عمل کنند نه تنها از حضور خبرنگار احساس خطر نمی کنند بلکه به احترام افکار عمومی ، هر چه بیشتر با رسانه ارتباط صحیح و معقولی برقرار می کنند.
شایسته بود به جای این هیاهوی زشت و زننده و به کار گیری این مردان جوان خشن با روی گشاده از همین مردم اندکی که در روز کلنگ زنی مهمان، معدن دار بودند استقبال می شد و اگر افرادی سوالی هم داشتند با اسلحه و قشون کشی که نیامده بودند بلکه نشان از اعتماد و باور به مسئولین بود به حتم اگر به نرمی پاسخگویی می شد چه بسا که این افراد مطالبه گر هم در آن مراسم با فرماندار و معدن دار ، همراه می شدند و بعد به مطالبه گری می پرداختن و در کل این کلنگ زنی انعکاس بسیار خوبی داشت.
بسیاری از خبرنگاران چون با تخریب معادن در کاشان مخالف هستند با اینکه دعوت هم شده بودند به این مراسم نیامدند حال این خبرنگارسیمین که که در این مراسم ، حضور داشت باید با سرقت و شکستن گوشی و سوء قصد به جان وی ، اینگونه مهمان نوازی کرد ؟
اگر معدن دار و اطرافیان معدن دار به پشتوانه ی این افکار و رفتارهای انسان های اولیه ، نبودند و زمان خود را در این اداره و آن اداره صرف تخریب خبرنگار نمی کردند و یا به جای اینکه نیروی خود را صرف برنامه ریزی برای سوء قصد و حذف خبرنگار کنند با مشورت و درایت مدیران با تجربه برنامه یی با کیفیت و سالم ، طراحی می کردند و به حتم خبرنگار هم ، گرچه مخالف تخریب معادن بود اما به رسم حرفه ی خبرنگاری باید همان برنامه ها را انتشار می داد.
در نتیجه هیچ ایرادی به خبرنگار و مردم مطالبه گر وارد نیست ایراد از مشاورین برخی مسئولین و معدن دار است که هنوز در خصوص شناخت خبرنگار و رسالت خبرنگار ، علم و آگاهی ندارند و نمی دانند که انعکاس اخبار از رسالت و وظیفه ی ذاتی خبرنگار است .
البته اگر در روزهای آینده شاهد اشتباهات دیگری ازاین مشاورین کاربلد ، باشیم مجبور به انتشار فیلم های این مراسم هستیم تا مانع اشتباهات بیشتر این مشاورین بی تجربه ، بشویم.
چون این تصاویر دارای صحنه های بسیار دلخراشی است و همچنین تصاویری از نیروی انتظامی در آن موجود است و البته فقط برای اینکه مردم خوب کشورم و زادگاهم کاشان و نیاسر، بیش از این آزار و اذیت نشوند فعلا از انتشار فیلم ها صرف نظر می کنم .
اگر امروز گوشی خبرنگار را بشکنند و یا حتی جانش را بگیرند این مطالبه گری مردم کاشان ، از معادنی که تا پشت درب خانه های آنها باعث آزار و اذیت ، زن و بچه ی آنها و اینگونه ناموس و آب و خاک آنها را تحت شعاع ، قرار می دهد تمام نخواهد شد و به حتم خبرنگار دیگری هم از جنس مردم، جوانه خواهد زد پس در کسب و رعایت قانون برای کاشان ، بکوشید که دیگر کاسه ی صبر کاشان تمام شده است .
اینجا سرزمین مادری من است و همانگونه که رهبر انقلاب بیان داشتند تا پای جان به پای مردم و آبادانی کشور می ایستم و اما به عنوان یک زن اجازه نمی دهم که به ناموس و پاکدامنی دختران سرزمینم ، بی احترامی شود .
ثروت ایران ذخایر ، کوهها ، مس و طلا و نفت ، نیست ثروت ایران سربلند ، مردم مهربان و دلیرش می باشد اگر عشق من به سرزمین مادریم و دفاع از پاکدامنی و عفت زنان ایران ، گناه است جرمم اگر مرگ هم باشد می پذیرم .
سرم ، سبز و زبانم گویا
گرچه سخت ، سخن می گویم اما بیانم از آتش سرخ ، سوزان است و گریان
تمام/
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید