جلال آل احمد و زن امروز
جلال آل احمد و زن امروز سیمین خبر – بسیار دور اما دلباخته، همراه قلم جلال آل احمد می دویدم و گاهی دستی برسینه، نفسی تازه کردم، می خواستم نگاه آن چهره ی بی زیور را با آن کلاه کج ، بِدوُزدم و در گوشه افکارم او را حبس کنم تا از او بپرسم […]
جلال آل احمد و زن امروز
سیمین خبر – بسیار دور اما دلباخته، همراه قلم جلال آل احمد می دویدم و گاهی دستی برسینه، نفسی تازه کردم، می خواستم نگاه آن چهره ی بی زیور را با آن کلاه کج ، بِدوُزدم و در گوشه افکارم او را حبس کنم تا از او بپرسم تو چقدر، زن ،این موجود ظریف را می شناسی که نام کتابت را زن زیادی نامیدی ؟
شاید ازنگاه جلال آل احمد ، بتوان این تصوررا داشت که اوهم می داند که از یک سوی، زن بودن زنها را نمی توان از شخصیت آنها جدا کرد و از سوی دیگر، شناخت زنان را هم تنها در هیاهوی شخصیت زنانه ی آنها ، نمی توان احساس کرد .
جلال آل احمد درکتاب زن زیادی فلسفه زنها را برتارک روزگار می فشارد و نقش زن آن روزگاررا ،چنان ، ترسیم می کند که انگارهمراه نویسنده داستان ، وارد همان کوچه پس کوچه ها وخانه های قدیمی آن زمان شده ایم و می توان در این سلسله افکار ، جامعه آن روز را با حضور زنها ، احساس کرد.
روایتی به قلم جلال آل احمد: «بازهم عقیده دارد که پیری و جوانی دست خود آدم است و گرچه سر و همسر و خویشان و دوستان می گویند که پنجاه سالی دارد ولی او هنوز دو دستی به جوانی اش چسبیده و هنوز هم در جستجوی شوهر ایده آل خود به این در و آن در می زند.
هفته ای یک بار به آرایشگاه می رود و چین و چروکهای پیشانی و کنار دهان و زیر چشمهایش را ماسا ژ می دهد به همه شب نشینی ها می رفت، مهمانی های خصوصی می داد ، روزهای تعطیل دوستانش را با ماشین های وزارتی پدرش به گردش می برد »
جلال آل احمد در داستان نزهت الدوله یک زن از طبقه ی مرفه را با تما م ویژگیهای زنانه و پذیرش جامعه به پندار می کشاند .
« زن سه شوهر می کند و هر زمان اراده می کند تصمیم به ازدواج و طلاق می گیرد اما زیبایی و زن بودن را فراموش نمی کند و اصلا این را امتیازی برای رسیدن به اهدافش می داند اما از چار چوب های حیا و وقار خارج نمی شود و حتی در زندگی با شوهر اولش، یک بی اعتنایی را به آواز جدایی، می سپارد. زنها آمده اند زیبا باشند و مردها فقط این را می بینند .
در داستان زن زیادی ، زن از خانواده ی ساده و نجیب است اما کچل و آبله گون که به اجبار ازدواج می کند و بی اختیار او را طلاق می دهند.
« ولی آخر من چطور می توانستم باز هم توی خانه ی پدرم بمانم ؟ بیچاره برادرم که حتما نه رویش می شود برود اسباب و اثاثیه ی مرا بیاورد و نه کاری دیگری ازش بر می آید .» زن دردی را تحمل می کند که هیچ مرحمی برایش نیست او زیبا نیست پس باید این بدبختی را حق خود بداند او هنر و سواد هم نمی داند حاضر به کلفتی است اما باز هم او را نمی پذیرند چون او زیبا نیست .
جلال آل احمد در این دو داستان دو زن با دو فرهنگ مختلف جامعه ی آن روزرا به تصویرمی کشد و بسیارشفاف ولی با جهت گیریها ی متفاوت ، خواننده را همراه خود می سازد اما درون مایه یکی است. بیشترین تاثیر زن ، جذب مهر مرد است که بهترین ابزار آن هم ، زیبایی زن است .
جلال آل احمد جامعه را بسیارخوب ، حس می کند شخصیت زن را می شناسد و او را با همه ی ناز و ادایش ، تاریخ ساز می کند در نثر جلال آل احمد، پیچ و تاب کلمات آنطورهم که گفته می شود ساده نیست باید نثرجلال را با چاشنی ازشناخت جامعه آن زمان ، همراه داشت تا هرچه بهتر، بتوان از آهنگ داستان، لذت برد.
جلال آل احمد، همراه با روزگار است بیگانه به سراغ افراد داستانش نمی رود ، مرد داستان، واقعیت است نه رویا درلابه لای اندیشه ی او، حتی اسطوره ها را با لباس حقیقی، می توان احساس کرد .
اندیشه جلال آل احمد از دیروز که زمزمه ما نبود به امروز می رسد امروز هم زن ، زیباست اما، یک نگاه دیگرهم وجود دارد بحران و ناهنجاری در دنیای ظریف زنان همیشه بوده و هست اما آیا می توان بحران ها را دید و پنهان کرد یا ندید و سخن گفت ؟ زن دیروز در قالب ها می شکند، نمی توان گفت که حیا و وقار را دست و پاگیر می داند اما به نوعی سخن می گویند که زنان سالخورده ،مجری ومدیر خانه وخانواده ،هستند اما دختران جوان امروز، بانگ دانشگاه را بر مناره ی سکوت می کوبند و
تفکربرپایه ی علم و دانش امروز را، زینت زن می دانند .
زن، فقط، با زیبایی ، زن نیست بلکه فضیلتهای دیگری نیز او را نمایان می دارد. منکر این وضعیت نا هنجار هم، نیستیم که بزک و زیبایی از پستوی خانه ها به گوشه ی خیابان ها می نشیند و اما چرا ؟در این چندین سال گذشته ، از پندار جلال آل احمد تا به حال ، چگونه دستان ظریف را از پشت پرده کشیده اند و خیابان ها را رنگین کرده اند؟ زن جوان امروز باسواد و با علم است گذشته ی زنان و تجربه و شاید برخی باید ها و نبایدها ، دیگر برایش جایگاه ندارد آیا زن امروز،از صفای سلامت روح و روان برخورداراست؟ ما به کجا رسیده ایم ؟ می خواهم بنویسم که با تعادل بیگانه شده ایم اما نگران از آن هستم که نتوانم معنای تعادل را در این چند سطر برسانم آیا هر چه از آموزه های دینی فا صله بگیریم یا نا خودا آگاه از آن غفلت کنیم از تعادل هم دور شده ایم ؟ اندیشه ی پاک با نهادینه شدن در این جنس ظریف ، دیوارهای سفت و خشن پلیدی را فرو می ریزاند .
جلال آل احمد می گوید. فرهنگ جامعه در نگاه زن شگل می گیرد و جان می بخشد. این اندیشه ی ایرانی است اما گاهی غافل می مانیم که قرآن و کتاب آسمانی ما، نیز سوره مبارکی به نام زن، آورده است .
در واقع، جامعه ی فعلی انگار، زنان را بر سر دوراهی مه آلودی قرارداده است که آیا فقط زیبایی زن یک ارزش است و یا علم و دانش، همان ارزش هایی هستند که باید زن را زیبا بسازند؟ هرروزه شاهد تنوع عمل های زیبایی دربیمارستان های کشور، هستیم و دربرخی آرایشگاههای زنانه هم که دیگر نگو و نپرس که تا با چه مجوزهای، سلامت زنان را به خطر می اندازند. از سوی دیگر در دانشگاهها و مراکز علمی هم بسیار از پیشرفت زنان نامدار درزمینه ها ی تحقیقات و تدریس می شنویم، اما نقش زنان خانه دار چگونه معنا می شود؟ مادران که این روزها نه توان علمی دانشگاه و نه فرصت نشستن درسالن های زیبایی و عمل های جراحی گران قیمت را دارند و تنها به اندیشه ی ، آینده ی روشن برای فرزندان و ایجاد خانه ای گرم برای همسر، چراغ خانه را روشن داشته اند که درجامعه امروز نقش مهم چنین مادرانی فداکار دیده نمی شود و یا بسیارکم رنگ است .
“سیمین “باور دارد ، شاید سایه ها در دور دست بشکنند اما شقایق ها در آفتاب می رویند.
کدخبر: 107
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید